کتاب خوردن
در یک بعدازظهر گرم دانیال ویر کتاب خوری گرفته.. کتاب جیبی فروغ فرخزاد یادگار روزهای دانشجویی به نظر کتاب خوشمزه ای می رسه... خوب تصمیم می گیره اول پوستش رو بکنه، یعنی جلدش رو، بعد ورقه هاش رو با دندونهای تازه دراومده و کلی آب دهن کش دار که مثل شربت قوام دار هم هست تو آب خیس کنه و در نهایت جلد مقوایی خشک و سفتش رو بکوبه تو سر مامان خواب آلوده ای که چشماش رو به زور باز نگه داشته و می خواد کتاب را رو از دستش بیرون بکشه... اینم از مزد بچه تر و خشک کردن!! بیچاره فروغ ... دست هایم را در باغچه می کارم سبز خواهد شد، می دانم و درختان در گودی انگشتان جوهری ام تخم خواهند گذاشت...
نویسنده :
مامان الی
0:52